2- از به دنيا اومدنت!!!
يكي دو روز مونده به اومدنت همه كارامون رو انجام داديم
و خونه رو واسه اومدنت آماده كرديم
يكي دو روز مونده به اومدنت همه كارامون رو انجام داديم
و خونه رو واسه اومدنت آماده كرديم
روزي كه دكتر اومدنت رو نويد داده بود
صبح زود رفتيم بيمارستان
مامان رو كه بردن اتاق عمل، انگاري ساعت از حركت ايستاد
خلاصه اومدين بيرون و خانم پرستار تورو واسمون آورد
عينكم رو پاك كردم و يه نگاهي بهت كردم
يه دختر خوشگل و ماماني
وقتي ملاقات و شیرینی خوری تموم شد
نگهبان چندین بار اومد و تذکر داد که برین بیرون وقت ملاقات تمومه
و از اتاق که بيرونمون كردن، من برگشتم خونه
شب رو نميدونم چه جوري گذروندم
فرداش برگشتم تا برگردونمتون
رفتم برا ماشين گاز بزنم و بيام كه گوشيم رو گم كردم
خلاصه رسیدم بیمارستان
بيمارستان رو تسويه حساب كردم و برگشتيم
رفتني دو تا بوديم برگشتني سه تا شده بوديم
چونکه تابستون بود و هوا خیلی گرم بود واسه خاطر تو برگشتنی کولر رو روشن کرده بودم
و چون 2 ساعت تو راه بودیم ماشین داغ کرد و رادیات ترکوند.
بعد اینکه رسیدیم خونه، مامان تو رو برد حموم
و شیرتو داد خوردی
و برد گذاشت تو گهوارت تا بخوابی
و بعدش یه کم غذا خوردیم و استراحت کردیم
از اون روز به بعد هر زمان، وقت میکردیم ازت عکس مینداختیم و نگه میداشتیم
تا اینکه به فکر این وبلاگ افتادم
و تصمیم گرفتم بذارمشون اینجا.